همنشین دل

ای همنشین من در این دنیا،تو تمام غم های مرا بخاطر بسپار وهمیشه در اندیشه ات نگهدار و به تاریخ بگو که عده ای همیشه بدنبال حقندونخواهند گذاشت که مستکبران بر مسثضعفان وپابرهنگان حکومت کنند.

از همان روزهای نخست آغاز طرح تحول سوالی که پیش روی صاحبنظران و کارشناسان قرارگرفت، تأمین منابع و پشتوانه دولت برای اجرایی کردن طرح بود. برنامه پنجم نیز دولت را مکلف کرده بود تا هزینه های پرداختی از جیب مردم به 30 درصد در بخش درمان تقلیل پیدا کند؛ این کاهش هزینه پرداختی به معنای این است که دولت با بیمه بار گرانی در طول اجرای طرح بردوش کشند. اما آنچه از اعتبارات از لحاظ قانونی سهم نظام سلامت کشور می باشد عبارتند از: 10 درصد از سهم درآمد های دولت از هدفمندی یارانه ها و منابع حاصل از یک درصد افزایش مالیات بر ارزش افزوده، که دولت می بایستی با بخشندگی بدون هیچ چشم داشت در بهداشت و درمان سرمایه گذاری کند. اما در واقعیت، خبری از سرمایه گذاری دولت نبود تا جایی که  قاضی زاده هاشمی، وزیر بهداشت و درمان می گوید: تا 5 تیرماه، تنها 4 درصد از اعتبارات محقق شده است.

فقط تنها سرنخ بخشی از مشکلات تأمین مالی طرح تحول سلامت به دولت می رسد. حریرچی، قائم مقام وزارت بهداشت، در هفته های اخیر به بدهی 78 هزار میلیاردی بیمه به نظام سلامت سخن به میان آورد و از عدم توجه بیمه ها به پرداخت بدهی شان گلایه نمود. با وجود چنین مشکلات مالی بدیهی است وزیر بهداشت دست بر قلم برده و نسبت به ادامه طرح تحول نظام سلامت به رئیس جمهور هشدار دهد.

برخی کارشناسان بر این اعتقاد هستند که مشکلات مالی نظام سلامت ناشی از حقوق های چند صد میلیونی است که به پزشکان متخصص اعطا می شود تا با جلب رضایتمندی آن ها، سایر پزشکان بخش خصوصی تشویق به حضور در بخش دولتی شوند، که این اقدام نه تنها منجر به کاهش هزینه های درمان خانوار نشده است، بلکه باعث غفلت پزشکان از حوزه بهداشت و پیشگیری شده است. نگارنده معتقد است وزارت بهداشت می توانست با رعایت تقدم و تأخر در اجرای برنامه ها و اسناد بالادستی، ابتدا به اجرای کامل نظام ارجاع و پزشک خانواده بپردازد و از افزایش تقاضای القایی ناشی از ارزان شدن خدمات درمانی بکاهد و بخش بیشتری از اعتبارات را صرف اجرای سیاست های پیشگیری چون ارتقای سواد سلامت، اصلاح الگوی تغذیه و کنترل بیماری های واگیردار نماید که به خودی خود این اقدام نیز موجب کاهش بار مراجعه بیماران به مراکز ارائه خدمت می شود. همچنین وزارت بهداشت در جهت تأمین منابع مالی به تجمیع بیمه های درمانی اهتمام ورزد که در ماده 32 برنامه پنجم توسعه نیز بدان تصریح شده است تا با استقرار نظام یکپارچه بیمه، مدیریت منابع بهتر از قبل صورت گرفته و شاهد بدهی های هنگفت بیمه های خدمات درمانی نباشیم.

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۵ ، ۰۶:۱۱
حامد برزگر

سکانس اول: قبل از عید قربان، قربانی چند هزار نفر ای در عربستان رخ می دهد و قبل تر از اینها، جرثقیل چون موشکی بر مسجدالحرام فرود می آید، و تعدادی مسلمان جان خود را از دست می دهند و از بین اینها دانشمند هوا و فضای ما نیز شهید می شود. در همان روز ها بعد از شنیدن خبر 20:30 وارد اتاق می شوم از حوادث اخیر و موضع رهبر انقلاب چون گوینده خبر چند دقیقه ای لفاظی میکنم، هم اتاقی تازه وارد ما، که نه من او را  می شناسم نه او مرا، می گوید: ای کاش شاه بود، محمد رضا وقتی یکی از ایرانی ها را در سفر حج سیلی زدند سفیر عربستان را فراخواند سیلی در گوش او نواخت و گفت این هم قصاص سیلی هم وطن ما! حالا جمهوری اسلامی با سفیر عربستان چه کرد؟!! آن موقع ما ژاندارم منطقه بودیم حالا چه؟!!

سکانس دوم : ساعت 10:45، درست زمانی است که باید سرکلاس حاضر باشم اما متاسفانه این آسانسور بی صاحب خدا نشناس پایین نمی آید، حالا هم که آسانسور آمده کلی با هول و فشار سوار میشم و خدا رو شکر میکنم که با پله نیومدم ! کلاس، کلاس زنجیره تامین است، استاد هنوز نیومده ، استاد با هیبت خاصی وارد کلاس می شود البته با خودم که فکر می کنم می بینم باید هیبت داشته باشد چون با این سنش، استاد تمام شده است ! در اواسط درس از ایرادات علمی شرکت سایپا می گوید و از طرف دیگر هم، شرکت تویوتا را مثل جواهر جلوه می دهد که شرکت تویوتا این است و آن است، ول کن نیست، تازه رفته است سراغ جنرال موتورز آمریکایی ، دوباره اعجوبه ای می سازد از جنرال موتورز برای ما!

سکانس سوم : در حال مطالعه دروس همیشه عقب افتاده هستم، سر در لپ تاپ و خودکار به دست! درب اتاق با شدت زیاد باز می شود یک لحظه از جا پریدم بله ! هم اتاقی محترم اعصابش ناراحت است با ناراحتی تمام می گه ، امروز یه چیزی تو خیابون دیدم کلی ناراحت شدم تو عمرم اینقدر ناراحت نشده بودم، به خودم گفتم حالا چهارتا دختر بی حجاب حتما دیده ! بهش گفتم بگو ، تند وسریع بگو  درس دارم! شروع کرد گفتن : توی این هوای ناجوانمردانه سرد پسرک 3 تا 5 ساله دیدم، فال به دست، در گوشه پیاده رو نشسته است و سرش را با مظلومیت تمام پایین گرقته است و ظرف غذایی هم کنارش بود

می پرسم حالا چرا ناراحت شدی، تن صداش رو بالا میبره، میگه قراره بزرگ بشه چیکاره میشه! پدر و مادر این چقدر باید سگ دو بزنن، حالا هی من میگم دوران شاه بهتر بود، شما میگید درست نیست، نگواز این حرف ها! 6 تا وزیر دولت هزار میلیارد سرمایه دارند و اون موقع این بچه باید آینده اش اینطور رقم بخوره!

و سکانس های دیگر ...

در تمام این لحظه ها و نمایش آنچه مورد تغییر قرار گرفته نگرش و باور فرد به حال و آینده و گذشته است و فرد نسبت به گذشته (زمان شاه) خوشبین و نسبت به حال (جمهوری اسلامی)  و آینده ناامید است و جالب آنکه ناکارآمدی حکومت را ناشی از ناکارآمدی دین و مذهب می داند و آنچه او را امیدوار نگه داشته است الگوهای سرمایه داری غربی است و حتی بازگشت به حکومت پادشاهی را نیز نوعی خلاصی از وضعیت فعلی میداند و انقلاب و شعارهای انقلابی را هیچ و پوچ و وعده دروغین آخوندها می داندو اصل انقلاب 57 را نیز اشتباهی تاریخی پدران خویش می انگارد! هه ممهو همه اینها نشان ا ز نفوذ جنگ نرم در تغییر باورها و نگاه ها و ارزش ها است که با بزرگ جلوه نمودن دستاورد های علمی سایر کشورها و در مقابل هیچ دانستن دستاورد علمی جمهوری اسلامی، باور " می توانیم" را در ذهن یک جوان دروغین جلوه می دهد و رژیم وابسته محمدرضا شاه به آمریکا را الگویی تمام عیار از موفقیت معرفی می کند! حال باید چه کرد؟!!!

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۴ ، ۱۰:۴۹
حامد برزگر

پس از پایان اوج رسانه ای نامه ی مقام معظم رهبری(+)، گرچه برای نوشتن در این رابطه دیر شده است اما شاید من باب یادآوری، ذکر نکات ذیل خالی از لطف نباشد:

1)      پایان نشست وین در حالی رقم خورد که واپسین روزهای ماه رمضان در حال سپری شدن بود و رهبری در عید فطر، در خطبه ی نماز چندین بار از عبارت " چه تصویب بشود چه تصویب نشود" استفاده کردند و از همان ابتدا مشخص بود که رهبری قصد دارند نهاد ها و سازمان های مربوطه برجام در این رابطه تصمیم گیری نمایند، تا دشمن خارجی ذهنیت «رهبری مخالف آسایش مردم » را به جامعه تزریق ننماید و استراتژی دوگانگی حدر حاکمیت در نطفه خفه شودو در واقع ارکان جمهوریت نظام در این رابطه تصمیم گیری نمایند.اما آنچه موجب شد رهبری پس از سه ماه خود وارد عرصه شوند ( خود را هزینه کنند) قطعا و حکما کوتاهی شورای عالی امنیت ملی و مجلس شورای اسلامی در تحقق مصلحت ملت در زمینه تایید برجام بود، چرا که با وجود شرایط نامه رهبری در طرح مجلس و نامه شورای عالی امنیت ملی، نوشتن چنین نامه دراز و طویلی بیهوده می باشد.

2)     با کوتاهی خواص بی خواص، ورود رهبری (به قول رئیس مجلس  تصمیم نظام)  در مساله برجام ضروری می بود،رهبری برای جلوگیری از القای ذهنیت «رهبری مخالف آسایش مردم» اولین شرط خود در نامه را برداشتن تمام تحریم های اقتصادی و مالی قرار می دهند چرا که دولت مشکلات اقتصادی را به نحریم ها گره زده است.

3)       در شروط ذکر شده در نامه ، تمام خطوط قرمز پیش از مذاکرات با اندکی عقب نشینی وجود دارد که نشان می دهد رعایت خطوط قرمز عزت و پیشرفت را برای کشور فراهم می کند که در میان آنها شرط اظهار نظر در رابطه با ساختار تحریم ها، در جهت حفظ عزت در گفتار می باشد که فی الحال حتی عربستان سعودی نیز این نوع تعریف از عزت زیر علامت سوال رفته است.

4)      در دوره ی قبل از مذاکرات ،رهبری  خطوط قرمز را در جلسات عمومی مطرح می کردند تا مسئولین بدینوسیله در اجرای آنها بکوشند، اما در این نامه رهبری برای رصد اقدامات و تعهدات طرف مقابل به تشکیل کارگروهی توصیه نمودند تا این بار نظارت سازمان یافته تر بر این قضیه شکل گیرد گرچه در نامه ی رئیس جمهور(+) اشاره ای به تشکیل کارگروه نشده است و همچنان منتظر تشکیل این کارگروه از طرف شورای عالی امنیت ملی هستیم.

5) تا به اینجا، دشمن  قصد داشت با بهانه صلح آمیز بودن انرژی هسته ای به کشور و ملت فشار وارد کند و براندازی را شکل دهد، اما با تصویب برجام این بهانه ، تاریخ مصرف خود را از دست داد و طبیعی است که دشمن به سمت بهانه های واهی تروریسم و حقوق بشر متمایل گردد که در این نامه، رهبری با شروط خود بزرگراه یک طرفه بهانه صلح آمیز بودن هسته ای به بهانه های دیگر را مسدود کرد و اگر دشمن قصد چنین  کاری را داشته باشد به بهانه اول یعنی صلح آمیز بودن انرژی هسته ای باز می گردد که البته در نزد افکار عمومی با فرض چنین اقدامی به عنوان متهم شناخته خواهد شد.

پ ن : در خطاب به آقای نقویان، پشت گوش من مخملی هست؟!؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۴ ، ۰۸:۵۵
حامد برزگر

جناب آقای هاشمی در روزهای اخیر برای چندمین بار، شیرین شدن جام زهر در نزد امام را در سخنرانی خود مطرح کردند.(+)گرچه در هیچ کجای صحیفه امام نشانی از این ادعا یافت نمی شود بلکه برخلاف آن نیزشواهدی وجود دارد(+) اما برای قضاوت از این ادعا ابتدائا نگاهی گذرا خواهیم داشت به بخشی از پیام امام به حجاج بیت الله الحرام :

" اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مساله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود این است که تا چند روز قبل، معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم ومصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا خودداری می کنم و به امید خدا در آینده روشن خواهد شد ..... با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم.... قبول این مساله برای من از زهر کشنده تر است ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او ، این جرعه را نوشیدم."

آنچه از عبارات پیام امام برداشت می شود نشان از نبودن تصمیم شخصی امام و بی میلی ایشان نسبت به پذیرش قطعنامه می باشد،

 اما آنچه قابل بررسی می باشد این است که آیا جناب آقای هاشمی پذیرش قطعنامه را پیروزی آمال چه کسی می داند و با بیان این قبیل فرمایشاتی سعی در مطرح کردن چه کسی در اذهان عمومی است  و تفاوت نگاه آقای هاشمی با امام در کجا بود؟ 

با بررسی چندین سند که اغلب آنها از خاطرات و یادداشت های آقای هاشمی جمع آوری گشته ، قصد داریم به این سوالات پاسخ دهیم:

 در 13 شهریور 61 آقای هاشمی در خاطرات خود می نویسد :

"شورای عالی دفاع در دفتر امام تشکیل شد، فرماندهان سپاه و نیروی زمینی برای برای انجام عملیات وسیع بعدی، مهلت طولانی خواستند ، گفتم اگر قرار است این اندازه معطل شویم ، بهتر است سعی کنیم که جنگ تمام شود کشور تحمل  طولانی شدن جنگ را ندارد."

 خاطرات جناب آقای هاشمی گواهی بر این ادعاست که ایشان در سال های ابتدایی جنگ به دنبال خواسته ی شیرین خود بودند و در واقع پس از پیروزی خرمشهر، این زمزمه توسط آقای هاشمی جریان پیدا کرد که می توان با یک عملیات به پیروزی دست یافت و در واقع این استراتژی در کنار استراتژی امام جنگ تا رفع فتنه مطرح گشت. در جهت اثبات این مدعا، می توان یادداشت ایشان در 4 اردیبهشت را مورد اشاره قرار داد که ایشان با عملیات بزرگ مخالفت کردند :

"با حضور فرماندهان سپاه و نیروی زمینی و نخست وزیر و   رئیس جمهوری درباره برنامه آینده جنگ مشاوره داشتیم برای عملیات بزرگ آینده شش ماه وقت می خواستند که صحیح به نظر نرسید از آنها خواستیم درباره عملیات کوچک برنامه ریزی کنند."

البته ایشان دغدغه ذهنی خویش را تنها نزد خود نگه نداشته بلکه این درخواست را به پیش امام نیز می برند. ایشان در یادداشت 8 اسفند 62 می نویسد:

"خدمت امام رفتم . گزارشی از وضع جنگ دادم ... به ایشان گفتم من از رهگذر اهداف ، به ختم جنگ می اندیشم ایشان لبخندی زد و جوابی ندادند."

اما امام پاسخ آقای هاشمی را درست در فردای همان روز در 9 اسفند 62 این گونه بیان می کنند:

"صدام آن طور مفلوک شده است که دور افتاده به این ور و آن ور و استدعا می کند که بیایید ما را صلح بدهید و دروغ هم می گوید. نمی خواهد صلح بکند ، می خواهد اغفال کند."

اما جناب آقای هاشمی با پاسخ ظاهرا قانع نشده اند و همچنان سعی در پیاده سازی خواسته شان را دارند ، ایشان در یادداشت 29 اسفند 62 می نویسد:

"آقای ولایتی آمد و گزارشی از سفر الجزایر و رومانی داد ... راجع به سیاستمان در مورد جنگ هم بحث کردیم من گفتم اگر بتوانیم عملیات خیبر را به تمامی اهدافش برسانیم با دست پر می توانیم به مذاکره برای ختم جنگ و احقاق حقوقمان بپردازیم ."

رئیس مجلس وقت، جناب آقای هاشمی در سالهای ابتدایی جنگ تنها به خواسته خود اصرار نمی ورزیدند بلکه بعد از عملیات والفجر 8 که به فتح فاو منطقه استراتژیک منجر شد برای جلب نظر امام همراه سران قوه به خدمت امام می روند که آقای محسن رضایی از این دیدار این چنین  روایت می کنند:

"امام فرمود: یعنی شما می گویید که ما برویم با صدام بنشینیم جلسه بگذاریم ؟ یعنی می گویید صدام بماند؟ این امکان ندارد."

اما اختلاف امام و جناب هاشمی تنها قضیه ای نبود که سران کشور بدان پی برده باشند بلکه رسانه های خارجی نیز بر این ادعا صحه می گذارند:

ویلیام ویستر( رئیس وقت سازمان سیا) در تاریخ 22 تیر 67 با روزنامه وال استریت ژورنال مصاحبه می کند و می گوید:

به عقیده من مسئول تغییراتی که اخیرا در تاکتیک ایرانی ها دیده می شود، آقای هاشمی رفسنجانی است.

رادیو بی بی سی در تاریخ 15 آبا ن 65 اظهاران فرد هالیدی را چنین نقل می کند:

"به نظر می رسد که یک جناح میانه رو در ایران وجود دارد که مایل به بهبود روابط است . از جمله افراد این جناح آقای هاشمی رفسنجانی است. "

 آنچه در این مقال ذکر شد  تنها قطره ای از دریای بی کران مدارک موجود می باشند اثبات می کند که آنچه موجب شیرین شدن جام زهر شده است تحقق آمال و آرزوی چندین ساله شخص آقای هاشمی است نه آنچه پیر جماران می خواست که جنگ جنگ تا رفع فتنه بود.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۴ ، ۰۱:۱۳
حامد برزگر

مذاکرات هسته ای اولین باری نبود که هیات ایرانی با آمریکایی بعد از انقلاب به مذاکره بنشینند، پاییز 59 ، با میانجی گری دولت الجزایر ، هیات آمریکایی با هیات ایرانی به سرپرستی بهزاد نبوی رو در روی یکدیگر قرار گرفتند تا بر سر موضوع گروگان های سفارت تسخیر شده آمریکا مذاکره کنند که پس از دو ماه کش و قوس موافقت نامه ای میان ایران و آمریکا امضا شد که به بیانیه الجزایر معروف شد، نگاهی به تجربه ی پیشین قطعا می تواند  باور دشمن بودن آمریکا تقویت کند.

مذاکره کنندگان کشورمان که می توانستند با باز پس دادن گروگان های لانه جاسوسی،شاه را تحویل گرفته و اموال بلوکه شده دولت را به کشور باز گردانند و جبهه را سروسامان دهند چندان موفق نبودند!

پس از توافق، تحویل شاه که از خواسته های اصلی انقلاب بود محقق نشد و از 12 میلیارد دلار دارایی ایران در خارج از کشور تنها 3 میلیارد دلار آن به ایران بازگشت و باقی آن نیز دودستی تقدیم ایرانیان خارج نشین ضدانقلاب و دولت آمریکا شد، و اما چگونگی این اتفاق :

در متن بیانیه تاکید شده بود که به دعاوی تبعه های آمریکایی رسیدگی شود و حقوق آنها پایمال نشود با وجود این بند ایرانیان ضدانقلاب که با پیروزی انقلاب اسلامی از ایران فرار کرده بودند و از دولت آمریکا تابعیت گرفته بودند علیه جمهوری اسلامی شکایت کردند و با رسیدگی به شکایت آنها اموالشان از طریق قانونی بازگردانده شد. پس از اجرا، از آقای نبوی در این رابطه سوال شده بود که ایشان در پاسخ می گویند:

تصور نمی رفت آمریکایی ها سوء برداشت از کلمه تبعه را داشته باشند.

اما بخش دیگری از دارایی های ایران صرف تسویه وام های کلان با بهره کم شده بود که ایران قبل از انقلاب از دولت آمریکا گرفته بود در صورتی که اقساط این وام ها مهلت زیادی داشت و بهره وام نیز کم بود و برخی از وام ها را نیز بخش خصوصی گرفته بود.

و نکته آخر اینکه با وجود شروع جنگ تحمیلی ، اعضای تیم آقای بهزاد نبوی در طول مذاکرات از اموال نظامی خریداری شده از آمریکا هیچ حرفی نمی زنند در صورتی که در این برهه ، زمان مناسبی برای امتیاز گیری بیش از پیش از دولت آمریکا بود.

آیت الله مهدوی کنی در رابطه با این مذاکرات می فرمایند:

بیانیه با عجله و بدون مطالعه دقیق و بدون توجه به دقایق و ظرایف حقوق بین الملل تنظیم گردید.

با امضای این بیانیه وارن کریستوفر معاون وزیر امورخارجه آمریکا می گوید :

ایالات متحده آمریکا بدون آن که به باج خواهی ایران تن دردهد یا به طور رسمی معذرت خواهی کند یا ثروت شاه را مسترد نماید ،موفق به آزادی گروگان ها شد.

 آنچه از داده ها و ستاده می توان برداشت نمود، این است که آمریکا همیشه سعی داشته است تا با کمترین هزینه، بیشترین منفعت را برای خود خریداری نماید.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۵:۳۱
حامد برزگر

از میدان ولیعصر تا چهار راه ولیعصر پیاده اومده بودم کفشم هم تنگ بود دیگه توان راه رفتن نداشتم، به پارک که رسیدم قصد کردم کمی استراحت کنم به زور یه صندلی بدون زوج خوشبخت خوشوقت پیدا کردم، آخیش، راحت شدم، چند دقیقه گذشت از شانس بد ما یه پیرمرد 70 ساله صاف اومد کنارم نشست ، با لهجه گفت سلام جووون خبی (خوبی)؟؟

-         دانشجویی؟

-         آره

-         کدوم دانشگاه؟

-         پلی تکنیک.

-         یادش بخیر ، من سال 48 دانشجو بودم، همین پلی تکنیک، خانوما با مینی ژوپ میومدن دانشگاه! به خدا قسم اگر ما نگاه می کردیم! ظهر که می شد میومدیم چهاراه کالج، یه ساندویچ می خریدیم با یه عرق 5 درصد

-         حالا منم تو دلم می گفتم این دیگه کیه خدایا! کلی هم حالا قراره برامون حرف بزنه!

-         تو  همون حینی که به ریش هام نگاه می کرد گفت من از اول دوره بلوغم تا الان مو رو صورتم در نیومده! صافه صافس. گفت یادش بخیر زمان محمد رضا موز رایگان بهمون می دادند! پرسید یه دفعه که چندتا جی اف داری؟

-         گفتم حاجی هیچی! گفت جوون، از جوونی لذت ببر دیگه جوون نمیشیا!

خارج از مباحثه ای که نشون از عمق فرهنگی و تغییر فکری مردم ما هست آنچه منجر به فراموشی آرمان ها و توهین به نظام میشه آزادی بی حد و حصر و لاابالی هست.


فیلم شروع شده بود و تماشاگران به پرده سینما زل زده بودند تنها سفیدی بود در تاریکی سینما، یک دقیقه گذشت، دو دقیقه تا 8 دقیقه ! مردم خسته شده بودند و در حال ترک سینما بودند که دوربین به سمت پایین حرکت کرد ، تصویر جانباز قطع نخاعی را نشان می داد که جز نگاه به سفیدی سقف چاره ای نداشت، زیرنویس فیلم شروع شد ، این تنها 8 دقیقه از نگاه اجباری جانباز به سفیدی سقف بود که شما تحملش را نداشتید.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۰:۰۶
حامد برزگر

هم اینک که در اتاق حدود 20 متری خوابگاه در تهران روزگار می گذرانم چون متفکرات سده ی بیستم و یکم قلم به دست بر روی کاغذ پاره ای شروع به نوشتن کردم.

کمپین تحریم خودرو صفر چندی است قوت گرفته و راستش را بخواهید اول باری که کمپین به گوشم خورد نمی دانستم معنایش چیست حالا فکرش را بکن دانشجوی ارشد رشته مهندسی سر از کمپین در نمی آورد، اما بعد از گذشت این زمان هنوز هم من یکی در فارسی یا انگلیسی بودنش شک دارم .

ایران کشوری است که سالهاست قصد و عزم خودروسازی کرده و اینک به دلایل معلوم و مشهودی به چنین وضعیت اسفناکی رسیده است، گرچه یادم نمی رود دانشجوی کارشناسی که بودم استاد مذهبی و کانادا رفته دانشگاه یزد، چنین ضایعه ای را پیش بینی کرد! بگذریم که مرور خاطرات دردی را دوا نکند اما در ایران تنها صنایع خودروسازی نسیت که کارگرانی دارد و خط تولیدی که شبانه روز شاید 20 اتومیبل تولید کند و از گردش همین چرخ و نقاله روزگار کارگرانی سپری می شود. در ایران صنایع سیمان، فولاد، نساجی، کاشی و ... وجو دارد که ممکن است با رفتار مردم- به قول برخی صبر و مقاومت مردم تا ترقوه گردن رسیده- به چنین وضعیتی دچار شده  و برای آنها هم کمپین تحریم تشکیل شود! حالا که خوب به سلول های خاکستری ام فشار می آورم می فهمم تحریم آمریکا اگر هیچ ثمره ای نداشت لااقل تحریم کردن را یاد ملت داد.

اما کاش این تحریم ها ادامه پیدا می کرد و به خودمان هم سرایت می کرد تا شاید سودمند واقع شود مثلا صنعت ابدان خودمان را تحریم کنیم ! چرا که علت کمپین تحریم خودرو ، کاستی های مدیران خودرو ناشی شده است نه هزار کوفت و زهر مار دیگر .... خب اگر در قبال هر کاستی قرار است تحریم کنیم خب نوبتی هم باشد نوبت خودمان است!!! دانشجویی که بدون زور استاد تکلیف تحویل نمی دهد، دانشجویی که به هر ترتیبی شده از کارآموزی که پایه ی ارتباط صنعت و دانشگاه هست فرار می کند و استادی که پایان نامه مناسب نیاز کشور تعریف نمی کند اینها مقصر نیستند اگر مقصر هستند خب تحریم کنیم !؟!

ایراد کار خودمان هستیم ،تک تک ما سازنده صنایع بزرگ و کوچک هستیم، خود ما هستیم که گاهی برای کرایه تاکسی هم حاضریم دزد باشیم البته از نوع کوچکش !

 خلاصه این همه، عرایض و طویل و دراز یک حرف است نخریدن خودرو داخلی کار ضد انقلاب نیست اما منجر به بیکاری فرزندان خودمان می شود.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۴۹
حامد برزگر

پس از به توافق رسیدن ایران و قدرت های جهانی (بخوانید مستکبرین جهانی) در زمینه هسته ای که سالها به طول انجامید در ذهن بسیاری از افراد شبهه ای ایجاد می شود که مبارزه و مخالفت با استکبار چگونه معنا می شود و روند دشمنی ها وقتی ظاهرا به پایان رسیده است چگونه می توان آمریکا را اتم استکبار نامید و ترجمان عامه ی آمریکا اتم استکبار است چیست؟!

قبل از اینکه به پرسش بالا پاسخ داده شود باید هدف قبل از آن هدف از به توافق رسیدن از نظر دولت زنان و دولتمردان آمریکایی را دریافت تا بتوان به اندرونی ذهنی آنها را پیشاپیش متوجه شویم، از نظر جان کری وزیر امور خارجه آمریکا و اندیشکده های آمریکایی در پسا توافق می توان در سالهای آینده می توان به جوانان ایرانی امیدوار بود و در جهت براندازی نظام بهره برد و جناح دولت را در داخل کشور تقویت کرد ( با کمال تاسف) و همچنین در این حین اقتصاد ایران را به خودمان وابسته نماییم و دلار واحد پول آمریکا را که دارای ضعف پشتوانه می باشد را بوسیله اقتصاد ایران استحکام بخشیم.(+)(+)(+)(+)

اینها تنها بخشی از مضمون آراء و نظرات آمریکایی ها است در دوران پسا توافق برای تصویب توافق در کنگره بود از میان این اظهارات می توان راهبرد های دشمن را در دوران جدید چنین یافت

1)       شکستن تابوی مذاکره با آمریکا و عادی سازی روابط و در ادامه آن شکستن تفکری که می گوید استکبار وجود دارد و باید با استکبار مبارزه نمود و در پی آن تبدیل ماهوی رابطه مستکبر با مستضعف به ارتباط و تعامل با قدرت های جهانی برای پیشرفت هرچه بیشتر.

2)       نفوذ در اقتصاد ایران به بهانه ورود سرمایه و تکنولوژی به کشور و استعمار ( آبادسازی) در جهت هر چه بیشتر وابسته کردن اقتصاد ایران به خارج و پس از وابسته نمودن با به کارگیری مکانیسم ماشه بوسیله بازگرداندن تحریم ها در راستای براندازی گام بردارند.

3)       انحراف عقاید جوانان با استفاده از ابزار سیاه نمایی وضع موجود و ناکارآمد نشان دادن نظام جمهوری اسلامی و مقایسه ضمنی دستاوردهای حکومت پهلوی اول و دوم به عنوان نماد سازش در عین پیشرفت با جمهوری اسلامی

4)       افتراق و دودستگی و ایجاد آشوب در میان مردم ایران از جمله اینها آشوب های قومی و مذهبی و سیاسی می باشد و نهایت استفاده از آنها برای بهره برداری منافع خود به شیوه مصر و لیبی.

5)      واقعی جلوه دادن اختلاف میان نظرات رهبری با نخبگان و همچنین رواج این باور که رهبری به فکر منافع مردم نیست و نخواهد بود.

آنچه در بالا به عنوان راهبرد دشمن ذکر شده است به معنای این نیست که اینها اجرایی نشده است بلکه می توان برای هریک علت انتخاب و میزان پیشرفت و مصداق هایی از آنها را تشریح نمود، آنچه در قطعنامه تحت عنوان مکانیسم ماشه نامگذاری شده است در جهت این واقعیت می باشد که با راهبرد های فوق به تضعیف و اقتدار نظام پرداخته سپس با حمله نظامی اسوه و الگوی مستضعفان را از بین ببرند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۴۵
حامد برزگر
بعد از گذشت قریب به 36 سال از انقلاب هنوز برخی مفاهیم انقلاب و ارزش های انقلابی را به درستی درک نکرده اند و منتقدین خود را تازه به دوران رسیده خطاب می کنند در حالی که در برهه های حساس نشان می دهند در واقع چه کسانی تازه به دوران رسیده هستند؛ چنان که پیش تر از این نیز اشاره شده بود که عصر حاضر ، عصر نفاق های پیچیده است و هرچه از ابتدای انقلاب فاصله خواهیم گرفت انسان ها به نفاق های پیچیده تری دست آویز خواهند شد تا اهداف خود را پی خواهند گرفت.

اینک نیز تشت رسوایی افتاد و محتوا آشکار گشت.

آنان که دم از خون شهید ،ایثار و شهادت می زدند حال برای تدفین 8 جوان وطن ، که در راه آرمان ها و ارزش های انقلاب جان خود را فدا کردند چه ماجرا ها ،داستان و چون و چراهایی به راه انداختند و  قدوم متبرک رهبری را، چون قران به سر نیزه کرده و سعی در گمراهی لشکر علی داشتند. همان ها که توافق ژنو را امضا کرده اند حجت شرعی شان و عقلی شان سازمان یونسکو فلان سازمان خارجی است. ما حجت شرعی مان استخوان هایی که از قداست و پاکیزگی احتیاج به غسل ندارند! اگر همین چند تکه استخوانی را که قرار است شما در کنار جگرکی و سیگار فروشی تدفین کنید نبودند نه پست و مقام شما بود نه میدان امیر چخماقی که بخواهید ثبت چهانی شود.اگر چند کشور خارجی و بیگانه رفته بودید لااقل ارزش گذاری را از آنها یاد می گرفتید که آنها چگونه از سربازان خویش یاد می کنند چه کنیم که شما خود فروختگی  را تنها یاد گرفتید این را هم نمیدانم از روی کدام کتاب و دستک و دانشگاه!

فردا مردم دارالعباده یزد نشان خواهند داد تازه به دوران رسیده ها چه کسانی خواهند بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۳ ، ۱۵:۴۰
حامد برزگر
بزرگی می گفت : در زمان طاغوت ، افرادی بودن میومدن پول آتیش میزدن ، مردم هم نگاشون می کردن ، البته در عمق نگاه مردم جیزی نبود جز این گفته : " زیادیش کرده " اما الان هم کسانی هستند که با زمان همین کار را می کنند و زمان را به آتش می کشند اما غافل از اینکه زمان ارزشش بیشتر از پول هست و اگر بخواهم مادی گرایانه بگوییم از زمان ، پول بدست می آید، اگر زمانی نباشد پولی هم نیست و افسوس که مردمی نیستند که بگویند "زیادیش شده " و احمق شده است!

پ.نوشت : دانشجویان عزیزی که در هوای گرم تابستان روزه می گیرند و برای ارشد صنایع می خونند چند نکته را توجه کنند:

1- به هیچ وجه کیفیت را فدای کمیت نکنید ، شما به کیفیت درس هایی که می خوانید در پاییز به شدت نیاز دارید اگر حال سر سری درس ها را می خوانید ، در پاییز مجبورید زمانی که بقیه برای تست می گذراند شما برای مفهوم درس می گذارید.

2- در تابستان بیش از حد به روی خودتان فشار نیارید چرا که اغلب دانشجویان در پاییز مفاهیم را فراموش می کنند و در پس فراموشی نا امیدی می آید که این ناامیدی معلول فشار زیاد ساعات مطالعه زیاد است.و در این در حالیست که دانشجویانی هستند که تابستانی ملایم دارند و انتظار بالایی از خود ندارند و در پاییز براحتی درس ها را بدون فشار ادامه می دهند.انتظار خود را از خود واقعی کنید

3- درس زبان ، درسی است که در بلند مدت نتیجه می دهد، انتظار نداشته باشید که پس از دو هفته همه ی کلمات را از بر باشید.زبان پس از دو ماه نتیجه می دهد.به هیچ وجه از زبان دست نکشید.

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۳ ، ۱۹:۲۹
حامد برزگر