مشکلات و مزایای پزشک خانواده
با گذر از بیماریهای واگیردار در جهان و ایران، بیماری های غیرواگیردار افزایش یافت. این روند منجر به تضاد منافع بیمار و پزشک گردید چراکه پزشک برای تأمین منافع خود، حاضر به کنترل این بیماریها نبود و از طرفی مریض از بیماری خود رنج میبرد. در این راستا اولویت پیشگیری بیماری بر درمان بر سیاستگذاران حوزه سلامت مشخصتر گردید. ازاینرو، در جوامع مختلف بهمنظور پیشگیری و درمان بیماریهای غیر واگیردار، قوانین و ساختارهایی را لحاظ میکنند؛ در ایران نیز جهت کاهش هزینهها و پیشگیری از بیماریهای غیر واگیردار، طرح پزشک خانواده و نظام ارجاع از سال 84 کلید خورد.
پزشک خانواده میبایست مسئولیت سلامت افراد تحت پوشش خود را بر عهده گیرد و مشاورههای پیشگیری و درمان را به بیمار منتقل کند و در صورت لزوم، فرد را به سطح دوم یعنی متخصص مربوطه ارجاع دهد.
از همان آغاز، کارشناسان و مسئولان معتقد بودند که اجرای برنامه بین 10 تا 15 سال به طول میانجامد. حالا 11 سال از آن زمان میگذرد و بهصورت آزمونوخطا در دو استان فارس و مازندران پزشک خانواده در حال اجرا هست و تاکنون 24 میلیون روستائیان و عشایر بهوسیله دفترچه روستایی در حدفاصل دولت نهم تا یازدهم تحت پوشش قرارگرفتهاند. باوجود فراز و نشیبهایی که این طرح داشته است همواره در کنار مدافعان سرسخت، مخالفانی نیز دلایل خود را پیرامون آن مطرح کردهاند که ازجمله آنها میتوان موارد زیر را احصا نمود:
کمبود پزشک عمومی کافی برای انجام طرح: بهمنظور اجرای طرح پزشک خانواده سرانه هر 3 هزار نفر یک پزشک خانواده در نظر گرفته شود، برای اجرای طرح برای جمعیت کشور یعنی 80 میلیون نفر، نیاز به 30 هزار پزشک عمومی است که این تعداد در کشور آموزشدیده نشدهاند.
نبود زیرساختهای اطلاعاتی: یکی از زیر ساخت های اطلاعاتی اجرای پزشک خانواده، پرونده سلامت الکترونیک هست که بهوسیله آن ارجاع دهی صورت میپذیرد و این امکان برای شهرستانهای کوچک به دلیل نبود بستر اینترنت فراهم نیست.
عدم همکاری لازم بیمهها در راستای تأمین منابع: جهت تأمین منابع مالی طرح لازم است تا بخشی از هزینههای هر پزشک عمومی را بیمهها متقبل شوند که در این راستا بیمه ها حاضر به همکاری و تأمین منابع مالی نیستند.
نبود ساختار آموزشی مناسب جهت آموزش پزشک خانواده: طرح پزشک خانواده جهت پیشگیری و درمان بیماریها شروع به اجرا گردید؛ اما تمامی پزشکان عمومی به کار گرفتهشده در طرح، آموزشهایی را که طی کردهاند تنها درزمینه ی درمان بیماریها بوده است و آموزشی را جهت پیشگیری بیماری ها و ملاحظات عاطفی و روانی نگذرانیدهاند.
اما باوجود مشکلاتی که درزمینهٔ ی زیرساخت طرح ذکر شد، مزایای قابلتوجهی نیز در پیادهسازی آن میتوان برشمرد:
1- مطالعات متعدد نشان میدهد که باوجود فرهنگ تقاضای القایی در ایران، با پیادهسازی این برنامه و نظام ارجاع، بار مراجعه به بیمارستان کاهش و درنتیجه آن 40 درصد از هزینههای درمان صرفهجویی میشود که تنها 23 درصد از هزینههای درمان از طریق دروازهبانی سلامت توسط پزشک خانواده کاهش خواهد یافت در همین راستا، مردم نیز تنها برای درمان خود به یک پزشک مراجعه خواهند کرد و از سرگیجگی بیمار جهت مراجعه به پزشکان متخصص مختلف، میکاهد.
2- با اجرای پزشک خانواده، نظام پرداخت به ازای خدمت اصلاح میشود درنتیجه پزشکان تنها در جهت سلامتی افراد تلاش میکنند و منجر به پیشگیری بیماری غیر واگیردار خواهد شد؛ البته لازمه این اتفاق، تعیین سازوکار نظام پرداخت جایگزین هست.
3- در نظام کنونی سلامت، پزشکان در قبال خدمت به افراد پاسخگو نمیباشند اما درصورتیکه هر فرد با پزشک خانواده خود در ارتباط باشد، پزشک مربوطه در راستای اقدام و عملکرد نادرست در رابطه با سلامت فرد تحت پوشش، بایستی به دستگاههای نظارتی پاسخگو باشد.
4- یکی از شاخصهای مهم در امر سلامت و بهداشت، عدالت در دسترسی به خدمات درمانی است. با پیادهسازی پزشک خانواده و اجرای کامل نظام ارجاع، تکتک هموطنان میتوانند به پزشکان متخصص و فوق تخصص حاذق دسترسی داشته باشند و خدمات درمانی را مطابق با شرایط بیمه خود دریافت نمایند و در زمان کمتری و بهموقع مداوا شوند.
مشکلات پیش روی اجرا و مزایای برنامه پزشک خانواده، در این نگارش تشریح گردید. هر برنامهای نیازمند الزامات و پیشنیازهایی هست، این طرح نیز جهت پیادهسازی بینقص و کامل، نیازمند رعایت الزاماتی است؛ چراکه عدم رعایت پیشنیازهایی چون فرهنگسازی عامه مردم، باعث هدر رفت منابع و افزایش هزینهها بهمانند سایر طرحها خواهد شد.