مذاکرات 5+1

ملت ایران بحمدلله دشمن شناس است

فهمیدیم که چه کسانی هستند که ممکنست گاهی تظاهر به دوستی هم بکنند، ریاکارانه و دروغ پردازانه ، اما دشمن اند

امام امت 91/2/13

راننده اتوبوس

واقعیتش نمیدونستم چی بنویسم یه دفعه یادم افتاد جمعه که داشتیم از اردوی قم میومدم ما هم خلاصه مسئول بودیم (ریاش کم بود گفتم بیشتر بشه )کاشان  بودیم راننده جاش رو با یه راننده دیگه عوض کرد ر اننده جدیده که داشت رانندگی می کرد راننده قبلی شروع کرد به غر غر کردن. ما هم تماشاچی بودیم هیچی نگفت راننده  جدیده .بعد که راننده قبلیه رفت بخوابه ما گفتیم فرصت ،فرصت خوبیه رفتیم کنارش نشستیم آهنگ رو گذاشته بود البته مجازش .بهش گفتم خاموش میکنی .گفت نه .تو تو گور خودت میخوابی منم تو گور خودم .ما که از این جمله فهمیدیم فرهنگ امر به معروف تموم شده دورانش.چیزی بهش نگفتم شروع کرد

گفت شما همون قشر متحجرید شما همون هایی هستید که مردم رو از اسلام زده کردید فکر کردید اسلام همین هایی هست که شما عمل می کنید من خودم تو خانواده مذهبی بزرگ شدم هر روز به من ایراد میگیرند خواهرم حوزه میره ،هر روز باهاش دعوا دارم .شما مردم رو سکولار کردید.

اینو که شنیدم تعجب کردم گفتم خدایا راننده میگه مردم سکولار شدن اصلا کاری ندارم که سکولار شدن یا نه ؟اینکه عمق تبلیغات دشمن !

بهش گفتم پس شما هم مذهبی بودید

جوابم داد گفت الانش هم مذهبی ام مگه نمی بینی مشکی پوشیدم برا حضرت زهرا .داخل مملکت جمهوری اسلامی مردم پا میشن میرن شمال روز شهادت حضرت زهرا . این کارا همش بخاطر متحجر بازی شماست .

امام حسین رو کشتن مردم عروسی میگیرن اول محرم . مردم از اسلام زده شدن . با این زده شدن دیگه آدم های مومن نمیمونن داخل نظام .

حالا بگذریم خلاصه از این حرفا !!!!

آخر کلامم میخوام بگم شاید این راننده درست میگفت اما همه ی این مشکلات بخاطر اینه ما اسلام رو بعضی هامون از پدر و مادر مون یاد گرفتیم .نرفتیم دنبال اینکه اسلام چی میگه آیا استدلالش قوی تر از بقیه آیین ها نیست چون اسلام رو درست نشناختیم ونفهمیدیم هرچی دین اسلام میگه جز فایده برا ما نداره هیچ وقت به مذهبی بودنمون افتخار نکردیم البته اینکه بفهمیم اسلام چی میگه و چی عمل کنیم مهمه تا خدای نکرده به قول این آقا متحجر نشیم

فاطمیه

دوباره یادم می آید که مردی زانو هایش لرزید مردی که در همه جنگ ها زانوانش او را تحمل کرد اما همان مرد تنها میان مسجد و منزل چندین بار به زمین خورد.

باز دوباره یادم آمد از خود بپرسم مادر دست فرزند را گرفت یا فرزند دست مادر را گرفت. از خود بپرسم مگر چند سالش بود . مگر چند وقت بود که عزادار پدرش بود.چرا جای گل آتش آوردند چرا با طناب میکشند مردی را، مگر کسی نیست که مقابلش بایستد .یادم آمد که تنها فقط وفقط ۵ و۶ نفر او را یاری کردند . به خود گفتم پس چرا نمی آید منتقم . گفت او هم مثل آن مرد مظلوم است وتنها .

یادم آمد مادر از کسی کمک خواست از چه کسی ؟!!!

پس چرا نمی آید ؟؟؟!

---

مردی رفت دربی برای خانه اش بخرد از او پرسیدند چرا میخواهی درب برای خانه ات بخری گفت درب خانه ام را سوزاندند.