نکات فراموش شده ؟!!

پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۰۷ ق.ظ

یکی از نکات در جذب نوع نگاه ورودی جدید به اطرافش هست ، حتی نوع نگاهش به خود شما ، ممکن است نگاهش منفی باشد، ممکن است مثبت باشد .دقت کنیم در جذب بدون فکر عمل نکنیم ، بدانیم مخاطب ما هر کاری را با هر هدفی انجام می دهد ، و بدون هدف کاری را انجام نمی دهد . حواسمان باشد یک نکته مهم در ابراز محبت ، خندیدن است ، یک نکته مهم دیگر این است که در جذب باید دلت برای طرف مقابل بسوزد ، حتی گاهی اوقات دلیل دلسوزی را برایش توضیح دهید ، دلسوزی هم بی جهت نیست ، یک انسان مومن برای انسان های دیگر دلسوزی می کند چنان که اساس امر به معروف و نهی از منکر نیز دلسوزی برای جامعه و دلسوزی برای فرد مقابل هست .دلسوزی از اینکه در چه فضایی قرار گرفته ایم و این فضایی که جوانان باید تاریخ ساز شوند و جوان ما ، به جای تاریخ ساز شدن ، تاریخ سوز می شود یعنی هویت خود را از دست می دهد البته فراموش نکنید هر کدام از این کارها باید درقسمت مربوط به خودش منظورم قسمت های شناسایی ، آشنایی و پرورش باشد . که در صورت اشتباه در این موضوع ممکن است خللی به جذب وارد کند .

۰ ۹۲/۰۵/۰۳

حامد برزگر

۰۳ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۴۱

سرزده

وقت شد و پست هایی که مدتی خوانده نشده بود خوانده شد.خوب بود.
.
.
.
داستان نویس هم که شدید...

۰۳ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۹

سلام
متوجه نشدم،یعنی به طرف بگیم دلمون برات میسوزه؟
برادر توضیح بدید لطفا ممنون
طاعاتتون قبول حق

۰۴ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۴۱

امیر حاجی بابایی

سلام برادر. استفاده کردیم
با مطلبی تحت عنوان "مهمترین تکلیف ما" به روز هستم. خوشحال می شوم بتوانم از نظرتان استفاده کنم.
یازهرا سلام الله علیها

۰۴ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۱۸

سیدسجاد موسوی

سلام برادر...
همانطور که قطعا میدونید این حس دلسوزی نباید به گونه ای باشد که طرف احساس حقارت کند یا ما این حس بهمون دست بده که از طرف مقابل در درجه ی بالاتری هستیم که اینها درست نقطه ی انحراف ماست...
با این عنوان بروز هستم:
خمپاره ، حرم ، عمه سادات، حرامی...
یا مهدی

۰۴ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۱

ثامن

چرا ما همیشه همه چیرو باهم قاطی میکنیم؟چرا باید دلمون واسه مادر شهید بسوزه؟مگه بچش تصادف کرده و مرده یا مریض شده و مرده؟
چرا باید غصه بخوریم که شهید دادیم و جوون از دست دادیم؟چرا باید دلمون واسه جانباز بسوزه که عضوی از بدنشو از دست داده؟
مگه نه اینکه اون مادر جوونش و واسه خدا داده؟مگه نه اینکه اون جوون جونش و واسه خدا داده؟مگه نه اینکه اون جانباز عضو بدنش و واسه خدا داده؟
مگه هدف خلقت ما قرب خدا نیست،بالاتر از شهادت دیگه راهی واسه رسیدن به هدف اصلی هست؟این غصه خوردن داره یا غبطه خوردن؟
باید دلمون واسه مادر شهید بسوزه یا ازش الگو برداریم؟
اینجاست که دکترشریعتی میگه:«امام حسین بیشتر از آب ، تشنه لبیک بود افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.»
چرا با این قضیه احساسی برخورد میکنیم؟بردار من داریم اشتباه میکنیم یه اشتباه بزرگ که از قبلش اسیب خواهیم داد.
مگه حضرت زینب نگفت جز زیبایی چیزی ندیدم،مگه بالاترین زیبایی ها دلسوزی داره!
از ما نخواید که به بچه ها بگیم دلتون واسه مادر شهدا بسوزه.

۰۴ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۵۵

سید حامد

سلام علیکم
بیخیال ما حرف هم رو نمی فهمیم!
کی گفت تشکل معرفی بشه انشاالله در آینده مطلبی در مورد محبت در اجتماعات می نویسم.

۰۴ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۵۹

حرفه شما کاملا درسته و بنده هم گفتم که باید ازشون الگو بگیریم.
بنده منکر این قضیه نیستم اما اینکه گفتین باید دلسوزی کنیم واسشون اما دلسوزی راهش نیست.
راهش شناسوندن واقعیاته.

۰۴ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۹

ولی قصد بنده این نیست.
بنده با زخم دیدن تنها مخلفم.دلسوزی نه،هیچ کدوم از اون بزرگوارا نیازی به دلسوزیه ما ندارن،اونها میخوان که ما دنباله راهشون باشیم.

۰۴ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۱۷

خواهرانه

برادرم ، من در این گرمای تابستان چادر سر میکنم ،

سخت است ولی تنها 3 ماه است ،

چادر آزادی حرکت و دستانم را می گیرد ،

سخت است ولی نه زیاد،

چادر سر کردن مسئولیت می آورد و انتظار ،

ولی تمام اینها سخت تر از کار تو نیست ،

سخت تر از کار تو نیست که باید در تمام طول سال سر به زیر راه بروی

و از میان شیاطین متحرک کوچه ها و خیابان ها،

از میان بانوانی که نتوانسته اند خودنماییشان را کنترل کنند

سالم رد شوی ،

از تو سخت تر نیست که همیشه باید مراقب خودت باشی

وقتی می خواهی بیرون بروی یا فیلمی ببینی یا به اینترنت وصل شوی ،

زیرا شیاطین برایت کمین کرده اند .

از تو سخت تر نیست که

در این هجوم بی مهابای وسوسه های دلفریب و پلیدی های نا جوانمردانه

باید پاک باقی بمانی.

و خداوند مرد را قوی آفرید زیرا وظیفه ات بسی سنگین تر است

و اگر دراین آزمون ها پیروز شدی ،مردی خدایی میشوی!

۰۵ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۲۵

سلام
متن"خواهرانه" خیلی برام جالب بود،مدتها بود میخواستم یه چنین حرف هایی رو یه جا بگم یا بنویسم.....

۱۴ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۳۳

چادرخاکی

هر راه بجز راه تو کج خواهد شد بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد
ما منتظران اگر بخواهیم همه امسال همان سال فرج خواهد شد

کاش بیایی........

اللهم عجل لولیک الفرج....

همنشین دل

همنشین دل