همنشین دل

ای همنشین من در این دنیا،تو تمام غم های مرا بخاطر بسپار وهمیشه در اندیشه ات نگهدار و به تاریخ بگو که عده ای همیشه بدنبال حقندونخواهند گذاشت که مستکبران بر مسثضعفان وپابرهنگان حکومت کنند.

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

اخیرا پارلمان اروپا قطعنامه ای صادر کرده است و مباحثی پیرامون آن مطرح شده است که سوال برانگیز می باشد،

آیا این نوع قطعنامه ها سابقه قبلی داشته است یا خیر؟ چرا قطعنامه در زمان فعلی صادر شده است ؟!! آیا ضمانت اجرایی دارد یا خیر ؟ آیا مطالب محتوایی مصداق دخالت می باشد یا خیر ؟

در پاسخ به این سوالات می توان گفت ، این نوع قطعنامه ها در زمان دکتراحمدی نژاد نیز وجود داشته است ولی مواردی که در ان مطرح شده است متفاوت بوده است و موضوعات تحریم و حقوق بشر در آن کم یازیاد بدان پرداخته شده است که قطعنامه صادر شده در سال 2011 نمونه ای از آن می باشد در این مقال قصد بررسی اینکه به چه جوانبی در این قطعنامه پرداخته شده است را نداریم و آنچه بیشتر مهم به نظر می آید و سوال مهمی می باشد چرا در زمان فعلی این اتفاق رخ داده است؟

در زمانهای قبلی این قطعنامه ها بوده اند و در زمان فعلی نیز هستند اما در زمان فعلی ما لبخند زدیم و به ظریفی با آنها برخورد کردیم پس چرا با لبخند زدن ما لبخند نمی زنند در آن زمان که لبخندی نبود ؛ انتظاری هم نبود که لبخند بزنند مقاومت بود و از طرف دیگر هم مقاومت بود ، اما حال که ظریفی و نرمی و ارتباط با همه دنیا مطرح است چرا اینگونه رفتار می کنند و چرا در زمان فعلی چنین سیاستی از جانب اروپا تکرار می شود؟ چرا زمانی که در حال مذاکره و همکاری و مراوده هستیم ؟ چرا در زمانی که همکاران آژانسی ، اطلاعات از معادن و ذخایر ما را می برند و غنی سازی سوخت 20 درصد ما تعطیل شده و پلمب شده است این قظعنامه ها صادر می شود؟ اگر زمانی قطعنامه را صادر می کردند که چیزی را از دست نداده بودیم حرفی نیود و اعتراضی نبود اما حال چرا؟!!!حال که پول تو جیبی خودمان به دست مان نرسیده و غنی سازی شرطی داریم  و آبرویمان رفته ؛ چرا باید قطعنامه با این محتویات صادر کنند!!! 

اسف بار تر از اینکه در قطعنامه ذکر شده است «پنجره فرصت پیش رو »، نکند جواب سوال و چرای ما اینجا باشد!!

چه شده است چه رفتاری نشان داده ایم که پنجره فرصت شده ایم چه سواری داده ایم که می خواهند در فرصت بدست آمده از ما سواری بگیرند ؟!!

نکند که سنگر اول خراب شده است و به فکر پیشروی برای فتح سنگر بعدی که حقوق بشر و موشک های بالستیک است افتاده اند .

کلام آخر ، راه رفتنی را باید رفت و در بستی را باید بست ، شاید باید راه ده سال پیش را تجربه کنیم اما افسوس که در مصر ، مرسی و در لیبی قذافی راه رفتنی را تجربه کردند و هنوز برای برخی عبرت نشده است سرانی که با وجود انقلابی بودن با استکبار نرم و نازک برخورد کردند و لبخند فراوان زدند ، مرسی به دیدار کلینتون رفت و قذافی به آغوش برلوسکنی ، اما چه شد سرانجامشان ، قذافی در چاه و مرسی در زندان ، آخرین سنگر ، سنگر براندازی ، فتح شد.

متاسفانه در همین قطعنامه ، انتخاباتی را که دکتر روحانی ، به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد غیر دموکراتیک خوانده شده است و پایه های دولت  لبخند زنان و مدارا کردن ها لرزان شده است.


پیشنهاد: جناب دکتر روحانی یه تماس بگیرید با جناب اوباما ، در مورد پذیرش آقای ابوطالبی صحبت کنید شاید جواب داد؟!!!

از سخنان برخی تعجب می کنم که می گویند در زمان آقای خاتمی با کشورهای اروپایی ارتباط داشتیم و گفت و گو می کردیم و دیپلماسی در ان شرایط عالی بود .سوال اینجاست ناصرالدین شاه هم خوب اروپا می رفت پس او هم دیپلماسی عالی داشت؟!!

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۱۵
حامد برزگر

شبی با اهل خانه تصمیم گرفتیم که برای داشتن تفریحی سالم به سینما برویم؛ اولین سؤالی که در ذهن اعضای خانواده نمود پیدا کرد انتخاب فیلمی بود که مورد توافق همه باشد؛ هر یک از اعضای خانواده با توجه به گرایشات، احساسات و موقعیت سنی شان فیلمی را پیشنهاد کردند تا اینکه نوبت به من رسید؛ با توجه به اینکه من چندین بار به همراه دوستان و آشنایان به سینما رفته بودم و از وضع نابسامان و آشفته ی فیلمهای سینما آگاه بودم، از دادن پیشنهاد به خانواده سرباز زدم که این اقدام من، باعث انتقاد اهالی خانه بخصوص دلخوری شدید از طرف برادر و خواهرم شد؛ تا آنجا که مجبور شدم برای آرامش خاطر آنها فیلمی را انتخاب کنم؛ اما از آنجا که از مشکلات عدیده ی هر یک از فیلم ها مطلع بودم باز جرأت این را نداشتم که دست روی فیلمی بگذارم و آن را به خانواده پیشنهاد دهم. نهایتاً با وجود همه ی این اختلاف نظرات، به ناچار فیلمی را که نسبت به بقیه آبرومندانه تر و مناسبتر برای محیط خانواده بود، پیشنهاد کردم؛ پیشنهادی که خیلی به آن هم خوش بین نبودم.

پس از توافق جمع، راهی سینما شدیم. در مسیر راه همه ی نگرانیم این بود که نکند در حین تماشای فیلم صحنه ای را ببینیم که باعث شرمندگی و خجالت اعضای خانواده گردد؛ ازقضا اتفاق ناخوشایندی که دور از انتظار هم نبود رخ داد. سکانسی که با آمدنش به ناگاه فضای شادی و خنده های دلنشین برادرم و نگاه های پرمهر مادرم را قطع و کم کم جو سرد و بی روحی را بین مان حاکم کرد. سکانسی که منجر به هو کشیدن دختران و پسران حاضر در سالن شد؛ دختران و پسرانی که با نشستن در کنار هم، یادآور صحنه های تکراری خیابان ها و پارک های شهرمان شده بودند. صحنه هایی که در کنار سکانس فیلم، آرامش حاکم بر خانواده ها را لااقل تا قبل از آن برهم زد و جو آزاردهنده ای را بین خانواده ها بخصوص خانواده ی ما تداعی کرد. این جو به قدری سنگین بود که اگر کسی خانواده ی ما را در آن لحظه می دید گمان می بُرد که ما هفت پشت غریبه ایم...!

پدرم با نگاه کردن به فرزندانش - که سالیان سال برای تربیت شان زحمت کشیده بود - ، دنبال بهانه ای می گشت که خانواده را مجاب به بیرون آمدن و رهایی از آن محیط کذایی کند، مادرم خود را سرگرم موبایلش و مرور کردن عکس هایی که خود گرفته بود کرده بود - عکس هایی که حتی ترتیب آمدنشان را نیز از بَر بود - ، برادر پاک و معصومم خود را به خواب به ظاهر عمیقی زده بود تا ما متوجه زیرچشمی نگاه کردن هایش نشویم... ، خلاصه همه خود را به هرکاری مشغول کرده بودند تا متوجه اتفاقات و صحنه هایی که در فیلم و سالن می افتد نشوند؛ من هم با دیدن این اوصاف لحظه شماری می کردم تا فیلم به پایان برسد؛ تا اینکه صبر پدرم لبریز شد و همگی چون سربازی فرمانبردار پشت سر پدر از سالن خارج شدیم.

شاید آن موقع همگی در دلمان عهد کردیم که تا زمانی که سینماگران قصد تابو شکستن و اهانت به فرهنگــــــــ مان را دارند حتی الامکان به سینما نرویم و یا اگر هوس رفتن به سینما کردیم تن ها برویم که البته لذّت با خانواده رفتن چیز دیگری است.

در مسیر برگشت به خانه هم نه نظری راجع به فیلم شنیدیم نه تحلیلی و نه صدایی، صُمٌ بُکمٌ...




ادامه دارد . . .

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۴۴
حامد برزگر

مهدی جان سلام ، هفته ها آمد و یک سال شد، سالها آمد و کودکان،جوان شدندوجوانها پیر و پیرها به دیار باقی شتافتندو هنوز تو نیامدی ؟!!

تقصیر تو نیست

تقصیر ماست، هفت روز هفته ها ، شش روزش را صرف کار خودمان می کنیم و روز هفتم در برنامه ی خود نوشته ایم تعطیل و استراحت !!!

تقصیر ماست که جمعه را با نام ویاد خوای صبحش می شناسیم نه با یاد تو ، جمعه را با تفریحات عصرش می شناسیم نه با غروب دلگیر نیامدنت!!!

تقصیر ماست که همه روز و شب می دویم تا خودرویمان شود "پرادو" ، تا مبلمان منزل شود مثل همسایه ، تا یخچالمان شود دو درب، تا لوسترمان شود 12 چراغ ، تا رنگ قالی مان شود 7 رنگ ، تا تلویزیون مان شود ال سی دی !!!

تقصیر ماست که یادمان رفت وظایفی داریم از این خانه تا آن خانه ، یادمان رفت دین نماز و روزه نیست ، یادمان رفت آمده بودیم کاروانسرا ، همان جا خانه ای ساختیم و مشغول رقابت شدیم !!

تقصیر ماست تا جمکران هم که آمدیم نه برای تو ، برای حاجت خودمان آمدیم!!

تقصیر ماست که یادمان رفت که حسین زمان تنهاست و فریاد هل من ناصرش هویداست و همچنان منتظر !!!

آقا جان تقصیر ماست که یادمان رفت که زهرا برای علی پشت در رفت یادمان رفت فاطمه برای امام زمانش این چنین کرد و ما این چنین دست روی دست گذاشته ایم

تقصیر من است  که هر هفته نامه ی من گدا را اشک آلود میزنی ورق ، ولیک من هنوز با تغییر طبیعت ، تغییر نکرده ام.


آرمان گرایىِ جوان ایرانىِ ما عبارت است از ترسیم آینده یى با این خصوصیات. ما نظام و کشورى مى خواهیم که پیشرفته باشد و مردم آن دانشمند و بیدار و زنده باشند؛ غفلت زده و خواب آلوده نباشند؛ کشور برخوردار از عدالت باشد؛ مبراى از فساد باشد؛ طبقه ى اشراف بر آن حاکمیت نداشته باشد - چه اشراف سنتى، چه طبقه ى جدیدى که ممکن است اسمشان اشراف نباشد، اما در واقع اشراف باشند و به قول آقایان از رانت هاى گوناگون اقتصادى استفاده کنند - برخوردار از قدرت و استحکام سیاسى باشد؛ و همه ى اینها الهام گرفته ى از معارف دین و اسلام عزیز باشد. اسلام این ظرفیت را دارد که اینها را به ما تعلیم دهد.امام امت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۰۰
حامد برزگر
همان طوری که می دانید هر انسانی با توجه به جایگاهی که در آن قرار گرفته خوانندگان، بالادستان و زیردستانی دارد که با کمک ابزارهایی که در دستش هست، می تواند روی افکار و اراده ی آنها سوار و آنها را مطابق میل و خواسته های خود به هر کجا که می خواهد بکشاند و از آنها سواری بگیرد. حال می خواهم راجع به یکی از این ابزارها که قلم هست قدری مزاحمتان شوم... .

ن والقَلَمِ وَ ما یَسطُرونَ (قلم1)؛ سوگند به قلم و آنچه می نویسند...

قلمی که باید به تأثیرگذاری شگرف آن در اعماق وجودی انسان اذعان کرد. قلمی که به واسطه ی آن توانسته یک مسلمان را علیه مسلمانان دیگر بشوراند، قلمی که با آن بنیان مستحکم خانواده را متزلزل کرده است، قلمی که با آن مقدمات کودتاهای رنگی و غیررنگی را شکل داده است، قلمی که با آن انسان به جنگ علیه ی خویش می رود و خودِ خود را تقدیم صاحب قلم می کند، قلمی که زندگی بر پایه ی طاعت و بندگی را تبدیل به زندگی بر پایه ی لذّات کرده است، قلمی که جنگ های نرم و پنهان را جایگزین جنگ های سرد و علنی کرده است، قلمی که سیطره اش کل جهان و کل قلوب را فراگرفته است و هزاران قلم روشن و تاریک دیگر... ن والقَلَمِ وَ ما یَسطُرونَ.

البته از تأثیرات مثبت و سازنده ی این قلم نیز نباید غافل ماند که اگر بخواهیم به موردی در این زمینه هم اشاره ای داشته باشیم می توان به گل سرسبد آنها یعنی بیداری اسلامی در منطقه اشاره کرد. بیداری اسلامی ای که طلایه دار آن مردمی از تونس بودند که نهایتاً باعث سرنگونی دیکتاتوری 23ساله «بن علی» گردید. شعله ی این انقلاب دامن همسایگانش را هم گرفت و نهایتاً باعث سرایت آن به خاورمیانه شد. گرچه پازل این بهار اسلامی هنوز تکمیل نشده و ناتمام مانده است ولی امید است که این ملل بیدار و هوشیار با الهام از انقلاب اسلامی ایران و نیز خط دهی درست اندیشمندان و قلم عالمانشان بتوانند به این مهم دست یابند و  قیام های خودشان را به سرمنزل مقصود برسانند.

البته عمق نفوذ این قلم بستگی به مغز و جوهر آن دارد که متناسب با آن می توان به مطلوب مورد نظر رسید؛ همان گونه که برای بارور کردن یک نهال بایستی نور کافی به آن برسد، کود مناسبی به پای آن ریخته شود و آب پاکی آن را سیراب نماید؛ برای بارور کردن و به ثمر رساندن این مغز و جوهر نیز باید مطالعات گسترده و عمیقی با توجه به محتوا و پاک بودن آن منابع صورت بگیرد، که این محتوا و پالایندگی آنها تابع اعتقادات و باورهای صاحب قلم می باشد.

ما جوانان با توجه به سطح اعتقادات خود و آگاهی از اهداف و چشم اندازهای کشورمان و نیز دلسوزی ها و نگرانی ها نسبت به اتفاقات داخلی و خارجی کشور و مقایسه ی این حوادث با آن اهداف، شیفته ی تذکر، دخالت و نهایتاً اصلاح محیط، با توجه به آن جایگاهی که در آن قرار داریم هستیم که رسیدن به این مهم، مطالعاتی را می طلبد که تا آن مطالعات به خوبی انجام نشود هدف مذکور آنچنان که شایسته و بایسته است محقق نخواهد شد. طبعاً میزان مطالعه ی افراد با توجه به موقعیت های خاص و سطح تأثیرگذاری متفاوت خواهد بود. بر اهل فکر و قلم، آشکار و عیان است که هرکس دلسوزتر، نگران تر و خواهان اصلاح بیشتری است مسلماً باید مطالعات بیشتری را در برنامه ی زندگی خود اعم از دوران دانش آموزی، دانشجویی، تشکیل خانواده و بعد از آن قرار دهد.

انشاالله که ما هم بتوانیم در این مسیر قرار بگیریم... .


رهبر معظم انقلاب:

بالاخره اگر ما می خواهیم یک ملت پیشرو، بافرهنگ، باسواد و طی کننده ی راههای میانبر در زمینه های عقب افتادگی داشته باشیم و ادعا می کنیم که خود ملت این ظرفیت استعدادی را از لحاظ نیروی انسانی دارد، که این ادعا هم درست است. ناگزیر باید مسئله ی معلومات و مطالعات و اطلاعات عمومی و اطلاعات طبقات خواص در زمینه های مورد ابتلاء  نیازشان، از آنچه که امروز هست، فراتر برود.

(1376/8/19)

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۰۳:۳۸
حامد برزگر